خصوصیه...
خصوصیه...
مــنـو ﬤیـﬤﮮ تـآزِگـیـآ ؟؟؟ !!
לּـه پیـشونـیـґ خـَط اُفتـآﬤه ، לּـه موهــآґ ڪґ پُشـتـ
تـآزه خــوشگـِلـ تَرَґ شُــﬤґ
چـــِشِــــــتــ دَرآد : )
ادامه رمز داره زحمت نکش صلوات:|
اهدای تقدیر نامه به اعضای پایگاه شهید خلاشی به خاطر شرکت در رزمایش گردان بیت المقدس سپاه در روز یکشنبه در تاریخ ۰۴/۱۲/۹۲
برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید:
نظر یادتون نره:
با سلام خدمت همه شما عزیزان بیننده وبلاگ پلی به گذشته
وبلاگ پلی به گذشته : در این بخش سری پایانی عکسهای سومین همایش سوادکوهی های مقیم تهران رو همراه با حواشی و عکسهای دیدنی از این مراسم بسیار زیبا رو براتون به نمایش بگذاریم که امیدواریم مورد توجه شما عزیزان بیننده قرار بگیره .
تالار وزرات کشور دقایقی قبل از شروع همایش
تالار وزرات کشور در ساعات پایانی همایش
ادامه مطلب یادتون نره ؟؟/
باسلام و احترام در راستای بر نامه عملیاتی درس بهداشت و ایمنی کار مسابقه باتوجه به اهداف زیر برگزار میشود :
روزهایی نیز در اسلام هست که به دلیل اینکه زمان عبادت است برتری دارد مانند: شب جمعه، روز جمعه، روز عید، روز عرفه، دهه اول حج، دهه آخر رمضان و … اما به طور کلی روز نحس وجود ندارد. ممکن است امروز برای کسی که پدرش مرده روز نحسی باشد ولی برای کسی که امروز عروسی اش است روز نحسی نیست و برایش روز مبارکی است. بنابراین، این حالات است که زمان را نحس می کند.
وقتی که خداوند از هلاک قوم عاد خبر داد فرمود: هفت شب و هشت روز نحس، به آنها عذاب دادیم (فی ایامٍ نحسات) یعنی برای قوم عاد از صبح روز شنبه نحسی بود تا آخر روز شنبه هفته بعد. هفت شب و هشت روز(سخر علیهم سبع لیالٍ و ثمانیة ایام) باد و طوفانهای مداوم بر آنها مسخر کردیم هفت شب و هشت روز اینها توانستند تا هفت روز خود را داخل خانه هایشان نگه دارند. چون به هود (علیه السلام) اخطار کرده که می گفتند: ما از خانه هایمان بیرون نمی آییم حالا هر چقدر که طوفان بیاید از خانه بیرون نمی آییم تا طوفان تمام شود، روز هفتم شروع کرد به گرد باد، دروازه ها را می شکست، انسان را از داخل اتاق ها در می آورد و به بالای کوهها پرتابشان می کرد و یک نفر را زنده نگذاشت چون گفته بودند ما داخل خانه هایمان می مانیم و بیرون نمی آییم و خدا دیگر چکار می کند؟، پس برای آنها کل هفته نحس بود.
بنابراین عملاً ساعت نحسی وجود ندارد. بعضی اوقات تضادی هم وجود دارد اگر که به زمان مربوط باشد. در مورد روز شهادت حضرت حسین بن علی (علیه السلام) سئوال می شود. آیا کسی می گوید آن روز، روز نحسی بوده؟ فکر نمی کنم. و اگر کسی بوده که گفته روز مبارکی بوده به چه معنی مبارک بوده است؟ اگر به معنی مبارزه بود، جهاد و شهادت، امر به معروف و نهی از منکر، بله مبارک است ولی اگر به معنی اینکه یکی از عزیزان رسول الله (صلی الله علیه و سلم) در آنروز مظلومانه کشته شد از این جهت روز مبارکی است؟! پس دیدگاه ها مختلف است بنابراین کلاً نمی شود گفت که زمان نحس است مگر نسبت به حالات و حوادثی که برای شخص پیش می آید.
بنابراین چیزی به نام چهار شنبه سوری نداریم و اصولاً هرچیز و یا مراسمی که در آن آتش است بقایای زرتشتی است و هر مراسمی که آتش در آن است بجز برای گرم کردن خود و غذا پختن، فقط بقایای زرتشتی است. در فارس بعضی از جاها رسم است که وقتی کسی مُرد و معمولاً جایی که مرده شور خانه ای جداگانه نیست، خانواده های محترم یا افرادی که امکان دارند میت خود را در داخل خانه می شویند و آماده می کنند و میت را برای نماز به مسجد می برند. این رسم است، حالا در آن اتاقی که میت راشسته اند، سه شب در آنجا شمع روشن می کنند. این آیین زرتشتی است. شمع روشن کردن خودش فقط و فقط بقایای زرتشتی است و گرنه از این سوزاندن شمع در جایی که لامپ ۱۵۰۰ هم روشن است چه نفعی عاید میت یا دیگران می شود، اصلاً چه احترامی برای میت قایل شده اید؟
برای میت فاتحه می خوانید؟ قبول است، سخن خداوند می باشد و روح میت شاد می شود. برای میت دعا می کنید؟ قبول است، خداوند دعای شما را قبول می کند و بر میت روح و رَوح و رضوان می فرستد. اما شما شمع روشن می کنید، پول را آتش می زنید این چه نفعی برای میت دارد؟! بقایای زرتشتی است حالا چرا به نام اسلام مانده، خدا می داند؟
در مورد عید نوروز… در ایران فقط همین یک عید نبوده. عید نوروز بود، عید مهرگان بود، در ایران باستان سه، چهار تا عید بود. وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) به مدینه هجرت فرمود: در اولین عید نوروز به رسم ایرانیان، آتش بازیهایی و تقدیم هدایایی آغاز شد. علتش این بود که حجاز غیر مستقیم زیر حکم ایران بود. وقتی حرکتهایی به نام جشن نوروزی دیده شد رسول اکرم (صلی الله علیه و سلم) فرمود: «إن لکل قوم عیداً و لنا عیدان الفطر و الاضحی» هر قومی یک جشن دارد و ما دو جشن داریم جشن عید فطر و عید قربان.
و در تاریخ اسلام هیچ مراسمی و هیچ دعایی برای عید نوروز ثبت نشده. اگر هم دعایی درست کرده اند ایرانیان وطن دوستی بودند که می خواستند بین عادات ملی و عادات مذهبی هماهنگی به وجود بیاورند. این هماهنگی همه جا وجود دارد شما اگر به هندوستان بروید می بینید که خیلی از مسلمانان هندی عادتهای اجداد و نیاکان هندی خود را در اسلام جا داده اند. در ترکستان نیز می بنید که خیلی از عادات ملل ترک قبل از اسلام، به داخل اسلام آوردند.
محققان ایران قبول دارند که کلیه مراسم عزاداری که اینک در بعضی کشورهای اسلامی به ویژه در کشور عزیز خودمان انجام می گیرد مثل کتل گردانیدن، سیاه پوشیدن، پرچم سیاه بلند کردن و … همه اینها مسیحیان در سالروز شهادت مسیح به موجب عقیده خودشان انجام می دادند و تدریجاً این به اسلام آمده. همان که مناره درست کردند، تسبیح گرفتن هم تقلید مرد از مسیحیان است. جشن تولد گرفتن مخصوصاً آنها که روز جشن تولد به تعداد سالهای تولدشان شمع می گذارند، اینها همه تقلید کورکورانه از دیگران است.
و آخرین مطلب: مشهور است وقتی حضرت علی (علیه السلام) در اثر فتنه و آشوب داخلی نتوانست خلافت راشده خویش را در مدینه منوره ادامه بدهد ناچار شد موقتاً دارالخلافه اسلام را به کوفه منتقل کند. سه سالی که حضرت علی در کوفه بود در یکی از این سالها برای حضرت فالوده آوردند، عربها عموماً خشن خور بودند، حضرت عمر (رضی الله عنه) نهی می کرد از نرم خوری و از این بسیار بدش می آمد می فرمود: خشن بخورید و خشن بپوشید به نرمی عادت نکنید زیرا انسان را تنبل بار می آورد. حضرت علی (علیه السلام) در کوفه فالوده را مزه کرد و فرمود این چیست و به چه مناسبت است؟ گفتند: یا امیرالمؤمنین این فالوده است هدیه نوروز. گویا حضرت علی فرمودند: هر روز ما نوروز است از این غذا هر روز به ما بدهید. چقدر این عبارت بلیغ است و به هر حال حضرت علی غذا را رد نکرد چون بالاخره بتی در کار نبود، غذا برای بت نداده بودند، نوروز بتی نیست که مورد پرستش قرار بگیرد، یک زمانی خیالی ست و آغاز فصلی است.
اسلام یک دینی است مستقل خودش همه چیز دارد نیاز به هیچ چیز
از دیگران ندارد. ولی هرکس آمد مسلمان شد بالاخره در رگ و خون و وجودش یک
چیزهایی از پدرش هست. خیلی مشکل است یک انسان ۳۰ ساله مسلمان شود و از پدر و
مادرش و پدر بزرگش هیچ چیزی به ارث نبرد و طبیعی است که یک زرتشتی وقتی
مسلمان شد نمی تواند بگوید این مال زرتشتی هاست، احساسش باعث می شود که
بگوید بله در اسلام این جایز است و اشکال ندارد.
ادعای عشق میکنیم ...
و فراموش کرده ایم
رنگ چشم های مادرمان را...
در صورت امکان هر چند روز یکبار دوباره و دوباره این مطلب را بخوانید ، انرژی مثبت فوق العاده ای وارد ذهنتان می شود.
...
1- آب فراوان بنوشید.
2- مثل یک پادشاه صبحانه بخورید، مثل یک شاهزاده ناهار و مثل یک گدا شام بخورید..
3- بیشتر از سبزیجات استفاده کنید تا غذاهای فراوری شده.
4- بااین 3 تا E زندگی کنید:
و وفاداری یک مرد زمانی معلوم میشود که همه چیز داشته باشد
آنگاه که غرور کسی را له میکنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران میکنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را میبندی که صدای خرد شدن قلب کسی را نشنوی
آنگاه که خدا را میبنی و دل بنده خدا را میشکنی
می خواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان بلند میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟
سلام مهدی
بیا ادامه مطلب
خیلی زوددددددددددددددد
خیلی خیلی مهمه زوددددددددددددددددددددددددددددد
خیلی خسته
به من جایی بدهید
میخواهم بخوابم
یک تخت خالی
یک دنیای خالی
یک قلب خالی ...
•●سارا محمدی اردهالی ●•
امروز تو وبلاگ های دوستان یک مطلب دیدم در زمینه معرفی یک فروشگاه منم دیدم جالب است می خوام این مطلب را منتشر کنم :
پشتی طبی یکی از محصولات پر فروش می باشد که مخصوص کسانی است که کار آنها بصورت نشسته می باشد مخصوص اداره جات و رانندگان تاکسی می باشد .اگر شما هم هنگام کار کردن با در عضلات گردن و کتف مواجه شده به این معنا است که شما کم کم دارید به آرتروز گردن نزدیک می شوید و این معنای خوبی ندارد حتما شما هم می دانید که در هنگام نشستن باید حالت کمر حفظ شود که به کمر و گردن شما فشار وارد نشود .برای اینکار ما مشکل شما را تا حدی کم کرده ایم با خرید پشتی طبی صندلی می توانید براحتی به کار خود ادامه دهید .این محصول نیز برای پشتی طبی صندلی ماشین نیز تهیه شده که می توانید بر روی صندلی ماشین نصب کنید و از رانندگی نیز لذت بیرید .
پشتی طبی
پشتی طبی باراد
پشتی طبی صندلی
پشتی طبی صندلی ماشین
پشتی طبی باراد
خرید اینترنتی پشتی طبی باراد
منبع از فروشگاه : قیمت پشتی طبی بارد
در طی یک حذف و اضافه ی ماراتن گونه ، برنامه م کن فیکون شد . من حیث المجموع بخوام عرض کنم خدمتت ، من دیگه با پروفسور درس ندارم . از یک شاااخ رسیدم به یک گلاب ! دل توی دلم نیست ، با اینکه به زعم دوستان این برنامه از قبلی بهتره ولی گشته تو حالم ، استرس دارم ، اعتماد به نفسمم خیلی افت کرده ، خیلی !!! آخه رو اون برنامه خیلی تجزیه و تحلیل داشتم ، بعد الان یهویی . دارم فکر می کنم چه جوری اعتماد به نفسم تو ترم قبلی اونقد بالا بود ولی ذهنم ارور میده . امشب زنگ میزنم به آجی . اصلا من فک کنم باز ، کشیده لازمم .
من میتوانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشتهخو یا شیطان صفت باشم
من می توانم تو را دوست داشته یا از تو متنفر باشم
من میتوانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم
چرا که من یک انسانم
و اینها صفات انسانى است.
و تو هم به یاد داشته باش:
من نباید چیزى باشم که تو میخواهى
من را خودم از خودم ساختهام
تو را دیگرى باید برایت بسازد.
و تو هم به یاد داشته باش
منى که من از خود ساختهام، آمال من است، تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.
لیاقت انسانها کیفیت زندگى را تعیین میکند نه آرزوهایشان
و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو میخواهى
و تو هم میتوانى انتخاب کنى که من را میخواهى یا نه
ولی نمیتوانى انتخاب کنى که از من چه میخواهى!
میتوانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم،و من هم.
و میتوانى از من متنفر باشى بىهیچ دلیلى و من هم.
چرا که ما هر دو انسانیم و این جهان مملو از انسانهاست
پس این جهان میتواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد
و تو نمیتوانى برایم به قضاوت بنشینى و حكمی صادر كنی و من هم.
قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.
دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و میستایند.
حسودان از من متنفرند ولی باز میستایند!
دشمنانم کمر به نابودیم بستهاند و همچنان میستایندم!
چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت نه حسودى، نه دشمنى و نه حتی رقیبى.
من قابل ستایشم، و تو هم.
یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد
به خاطر بیاورى آنهایى که هر روز میبینى و مراوده میکنى همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت اما همگى جایزالخطا.
نامت را انسانى باهوش بگذار! اگر انسانها را از پشت نقابهاى متفاوتشان شناختی! و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است...
حالا که پر از حرفیم دیگه زنگ انشاء نداریم...
باز هم گریه های بی امان
باز هم ...
باز هم...
زندگی آی زندگی خسته ام خسته ام
گوشه ی زندون غم دست و پا بسته ام
چند روز پس از واکنش آمریکا به اعزام ناوهای ایرانی به اقیانوس اطلس، آزمایش موشک های جدید بالستیک ایران نیز خبر ساز شد و سخنگوی کاخ سفید گفت واشنگتن به دقت برنامه موشکی ایران را رصد می کند.
پ
کارتهای دعوتو هفته دوم بهمن به همه رسوندیم ولی زمانشو با پیامک به همه اعلام کردیم.
فرنوش جون یکشنبه با عزیز و بابابزرگ از تهران اومد قائمشهر و از دوشنبه عصر اومد خونه ما کمک خاله جونش . امیرمحمد خیلی دوسش داره و کلی با هم وقت گذروندند .
از چهارشنبه مشغول آماده کردن سور و سات تولد بودم . صبح چهارشنبه با بابایی رفتیم خرید و همه وسایل مورد نیازو خریدیم . از عصر چهارشنبه هم مشغول آماده کردن پیش غذاها و دسرها شدم . آخر شب با کمک فرنوش تزئینات تولد و انجام دادیم .
فلش به سمت تولد و آویز خوش آمدگویی به مهمونها
امیرمحمد جون هم کمک میکرد .
بابایی مشغول وصل کردن یکی از عکسهای امیرمحمد به دیوار بود که متوجه شدیم امیرمحمد نیست . یکی از عکسهای روی بومو برد توی اتاقش . میخ و چکش گرفت و افتاد به جون دیوار تا عکسشو وصل کنه ... ارتفاع هم دقیقا به اندازه قدش ... رفتم تو اتاقش و با عصبانیت بهش گفتم ای وای این چکاریه پسرم ببین دیوارو چکار کردی ؟ بعدش هم مگه به شما نگفتم چکش خطرناک نباید بهش دست بزنی ؟
آقای لوس هم زد زیر گریه ........ حالا گریه نکن کی گریه کن ... در همون حال گریه میگفت تولد خودم دوست دارم خودم همه جارو تزئین کنم ... فرنوش بغلش کرد و با هم رفتن تو اتاق ما و درو بستن ... بعد چند دقیقه رفتم تواتاق به محض اینکه درو باز کردم گفت مامانی بد برو بیرون اصلا نمیخوام ببینمت ...
به فرنوش گفت : اصلا مامانی و بابایی و دوست ندارم اصلا نمیذارن خودم تزئین انجام بدن ... با وساطت فرنوش و قربون صدقه زدن مامانی پسر ما دوباره شاد شد و در تزئینات کمک کرد .
چون اذیت میکرد یکسری از تزئینات و بعداز خوابیدنش انجام دادیم . ساعت 2 شب خوابیدم . روز بعد امیرمحمد مهد کودک نرفت . ساعت 7 صبح با من بیدار شد . وقتی تزئینات و دید متوجه تغییرات شد و خیلی خوشش اومد . از 7 صبح به عشق پسرکم کوزت شدم و به قول بابایی چون میخواستم همه افتخارات تولد مال خودم باشه دست تنها و بدون کمک همه کارها رو انجام دادم .
ظهر امیرمحمد و فرستادم حموم . تو این فاصله بابایی هم همه بادکنها رو باد کرد . چند تاییشوهم ترکوند و فرنوش عزیزم همه را به سقف و دیوارها وصل کرد .
درگیر کارهای آشپزخونه بودم و ازامیرمحمد غافل شدم . از تو حموم صدام کرد . مامانی یک لحظه بیا کارت دارم ... وقتی رفتم پشت در حموم ، دیدم کلی آب و کف دم در حموم پر شده . وقتی درو باز کردم دیدم آقا کل شامپو بدنشو تو وان خالی کرده و حموم پر کف شده و غش غش هم میخنده ... از شدت عصبانیت نمیدونشتم بخندم یا گریه کنم .... فرنوش هم اومد .... به فرنوش گفت آخ دلم میخواست الآن یک کف گرگی بزنم که دلم خنک بشه ( البته هیچ وقت جرات انجام این کارو نداشتم ) .... بسکه خسته بودم نمیدونم چی گفتم !!!! فقط با ناراحتی به امیرمحمد نگاه کردم و گفتم چند دقیقه دیگه میارمت بیرون .
دوباره وقتی صداش کردم که بازیت تموم شد؟ جواب داد نه مامانی الآن نیا دارم یه کارهایی میکنم ... بیخیال شدم گفتم بذار هر کار دلش میخواد بکنه .... این دفعه اون صدام کرد مامانی کجایی... میخوام بیام بیرون . وقتی در حموم باز کردم همه جا رو خیلی مرتب شسته بود و همه اسباب بازیهاشو هم ریخته بود تو سبد . این دفعه هم غش غش خندید و من هم باهاش خندیدم ...
بعد از خوردن یک نهار هول هولی ، میوه ها و خوراکیها رو چیدیم .
میوه ها سیب ، خیار ، کیوی ، پرتقال و موز بود . چون موزها رو روز قبل خریده بودیم یک کمی رنگش پریده بود .
نوشیدنی چایی نبات و نسکافه بود . تنقلات هم شامل شکلات ، شیرینی و پاپ کورن .
بعد هم عکسبرداری از آقای امیرمحمد خان
امیرمحمد نقابدار
امیرمحمد با سوت سوتک باب اسفنجی و ریسه عکسهاش
بعد از نهار بابایی و امیرمحمد رفتند آرایشگاه ماه داماد تا موهای گل پسرمونو درست کنند . بعدش کیک تولد و تحویل گرفتند و به همراه اولین مهمونهامون که بابابزرگ و مادرجون و آقا ایلیا بودند وارد خونه شدند . ایلیا و امیرمحمد هم حسابی آتیش سوزوندند . امیرمحمد وقتی ایلیا رو میبینه کلا گیرنده هاش تعطیل میشه . ( چون مدام کلاه و نقاب به موهاش میزد از موهای آرایش شده اثری نموند )
بابابزرگ ، بابایی ، امیرمحمد و آقا ایلیا با نقابهای باب اسفنجی
در حین شیطنت ایلیا و امیرمحمد بالون باب اسفنجی پاره شد و بابایی بالون خالی را بالای تلویزیون نصب کرد . بعد از خرابکاری که کردند و عصبانیت ما رو دیدند آرومتر شدند .
کم کم بقیه مهمونها هم از راه رسیدند .
این هم یک پسر کنجکاو که از غفلت ما سوءاستفاده کرد و خیلی آروم رفت زیر میز و یواشکی مشغول باز کردن کادوها شد .
با ترفندها و کلکهای فرناز و فرنوش امیرمحمد حسابی برامون رقصید و همه رابه وجد آورد .
( وعده بازی با تبلت تا خود صبح )
پیش غذاهایی که آماده کردم . سالاد ماکارونی با تزئین باب اسفنجی ( سالادو فرنوش جونم درست کرد و تزئینشو خودم انجام دادم) ، سالاد فصل با تزئین باب اسفنجی ، سالاد بروکلی و بورک گوشت و قارچ با خمیر یوفکا بود .
این عکسو قبل از پختن بورک فرنوش جون گرفت . بعد از پخت اصلا یادم رفت از تو مایکروفر دربیارم و موقع سرو غذاها هم یادم نبود . موقع خوردن دسر یادم اومد.مهمونها با دسرشون یوفکا هم خوردند و چقدر هم خوشمزه شده بود . خودم که خیلی خوشم اومد .
شام سبزی پلو با گوشت و کشکش پلو با مرغ بود .
دسر سه مدل ژله درست کردم .
ژله باب اسفنجی( کاملا ابتکار خودم بود و خیلی خیلی خوشم اومد )
ژله گل آفتابگردان
ژله تزریقی( یکی از گلها رو فرنوش جون تزریق کرد )
بعد ازشام دوباره بزن و برقص و مراسم کیک بری و کیک خوری .طرح روی کیک امیرمحمد جونم این عکس بود .
این هم کیک تولد 5 سالگی عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــتم
امیرمحمد و ایلیا با همکاری همدیگه در طول مهمونی تک تک بادکنکها رو ترکوندند . وقتی مهمونی تموم شد دیگه هیچ اثری از 20 تا بادکنک نبود.
اینجا امیرمحمد وسط بابا بزرگهای خوب و مهربونش نشسته .
وقتی فشفشه ها روشن شد متأسفانه هیچ عکسی نگرفتم . حالا باید بپرسم مهمونها عکس دارن یا نه . امیرمحمد وقتی فشفشه هارو روشن کردیم برای خودش آواز تولدت مبارک و با صدای بلند حوند .
***بعد از بخور بخور حسابی قسمت با حال مهمونی ، باز کردن کادوها ***
مامانی و بابایی
(( مدال گردن AmirMohammad ))
بابابزرگ و مادرجون 100000 تومان
بابابزرگ و عزیز 100000 تومان
عمه جون خدیجه 50000 تومان
عمه جون مریم و آقا پرهام و آقا پویان 50000 تومان
دایی جون بهمن 50000 تومان
عمه جون بهناز و هانا جون
(( یک پلیور و دوتا بلوز شلوار خواب که خود عمه جون زحمت کشید دوخت ))
عمه جون مهناز و امیرآقا و الهام جون
(( بلوز و شلوار جین در یک جعبه بسته بندی خوشگل که الهام جون خودش درست کرد ))
آقـــــــا ایلیــــــــــــــــــا
((بلوز و شلوار باب اسفنجی ، جوراب ، ماژیک و دو تا کتاب داستان ))
خاله جون فهیمه و عمو همت و فرنوش جون
(( ساعت دیواری باب اسفنجی ، ماشین کنترلی و دایناسور ( به سفارش امیرمحمد ) ))
فرنازجون و آقا اشکان
(( کیف چرخدار و دسته دار بن تن( به سفارش امیرمحمد ) ))
دایی جون مهندس
(( اسکیت ( به سفارش امیرمحمد ) ))
کادویی که از دیدنش امیرمحمد حسابی به وجد اومداسکیت بود . وقتی کیف اسکیت باز شد روی مبل پرید به سمت بالا و یک جیغ بنفش کشید .
این هم عکس همه کادوها
شب خیلی خوبی بود . به من و امیرمحمد که خیلی خوش گذشت . امیدوارم که مهمونهامون هم لذت برده باشن . از همه مهمونهای گلمون بخاطر حضور گرمشون تشکر میکنم . پدیده تولد امسال پویان بود که حسابی سنگ تموم گذاشت .
امیرمحمدم ، عشقم ، عزیز مادر
لبهای تو سوره سوره تفسیر خداست
چشمان تو بی ریا تر از آینه هاست
ای سبز ترین سبز ترین سبزترین
سیمای تو سین هشتم سفره ی ماست
پ:فکرکنم طولانی ترین پستی بود که تا حالا نوشتم.چقدر عکس آپلود کردم! ادامه مطلب نذاشتم!
پ:کیفیت بد عکسها احتمالا بخاطر لامپهای آبی اتاق بود چون دوربین دیجیتال 14 مگا پیکسل canon بود که لنزش و هم تمیز کرده بودم .
دكتر مجتبی رحماندوست نماینده مردم شهر تهران در مجلس شورای اسلامی در مصاحبه با تهران پرس در خصوص فعالیت های مجمع نمایندگان تهران برای رفع مشکلات شهر تهران می گوید.
تهران پرس:آقای رحماندوست در جلسات مجمع نمایندگان چه اقداماتی انجام می دهید.
به عنوان نماینده مردم شهر تهران در مجلس در تمامی جلسات مجمع حضور داشتم و پیگیر مسائل و مشکلات مردم شهر تهران هستم. در این اواخر نیز در دوحادثه آتش سوزی خیابان جمهوری و مشکلات مربوط به آب شرب پردیس مجمع تشکیل جلسه داد و در حال بررسی علت این دو حادثه است.
تهران پرس:درخصوص پیگیری مسائل مجمع با چه افرادی جلسه برگزار می کنید؟
معمولا مجمع افراد مسئول هر ارگانی را جهت پاسخگویی به مشکلات شهر تهران دعوت می کند.به عنوان مثال در جلسات مجمع شاهد حضور شهردار و استاندار و دیگر مسئولین بودیم که درصدد رفع مشکل گزارش شده باشیم.
تهران پرس:آیا به شخصه پیگیر مسائل و مشکلات شهر تهران هستید
بنده به عنوان نماینده مردم شهر تهران که در مجلس حضور دارد به 4 مقوله که جزء آسیب های شهر تهران می باشد تمرکز بیشتری کردم که یک مورد آن اعتیاد است که بزرگترین معضل جامعه است.امکان خرید و فروش راحت موادمخدر در بین معتادان که در حال پیگیری از اعضای ستاد مبارزه با موادمخدر می باشم.
تهران پرس:پیگیری هایی در خصوص نتیجه این تحقیقات شده است؟
بله در چند مورد که شهروندان با دفتر بنده داشتند تعدادی گزارش مربوط به جمع شدن معتادان در اطراف واحدهای مسکونی اعلام گردید که مراتب سریعا به پلیس مبارزه با موادمخدر اعلام گردید. البته جلساتی با مسئولین ستادمبارزه با موادمخدر داشتیم که از آنها درباره طرح های کلان مبارزه با این آسیب سوالاتی شد.یکی از عمده ترین مشکلاتی که ستادمبارزه با موادمخدر دارد نداشتن مدیر و فرمانده است. معمولا فعالیت ها به صورت ستادی انجام می گیرد که همین عامل باعث شده که بحث اعتیاد در کشور بیشتر شود.
تهران پرس:دیگردر کدامیک ازآسیب های شهر تهران بیشتر تحقیق صورت دادید؟
بحث تردد شهری و ترددهای خطرزا و بی قانونی در خیابان ها است که کمتر کسی به این مقوله توجه کرده است. عبور از چراغ راهنمایی و تردد در معابر عابر پیاده از جمله نمونه هایی است که تردد شهری را تحت تاثیر قرار داده است.بنده به شدت به راهنمایی و رانندگی و راهور معترض هستم و همواره در جلسات که فرماندهان راهنمایی و رانندگی حضور پیدا می کنند گزارش های متعددی ارائه می کنند که به هیچ وجه راضی کننده نیست.
تهران پرس:در گزارش هایی که ارائه می دهند به چه مواردی اشاره می شود
کاهش تخلفات با استفاده از کلاس های آموزشی و اعمال قانون کردن(جریمه)و متوقف کردن موتورسیکلت سواران متخلف .البته تمام این موارد صورت گرفته ولی کافی نبوده و باید بیشتر فرهنگ سازی و کار صورت گیرد.
تهران پرس:آیا جلساتی با مسئولین حوزه شهری و ترافیک شهرداری داشته اید؟
با معاونت حمل و نقل ترافیک شهرداری جلساتی داشتیم و طی صحبت هایی که انجام شد به این مورد اشاره کردم که اکنون که آقای قالیباف شهردار هستند اما در سنوات گذشته در نیروی انتظامی در خصوص مقابله با موتورسیکلت های خطرناک اقدامات خوبی انجام داده اند.بنابراین از حوزه شهری خود استفاده کنند و با مسئولین راهور همکاری کنند تا معضلات و مشکلات مربوط به ترددهای شهری کاسته شود.
تهران پرس:دیده شده در تحقیقات شما بحث مربوط به آلودگی هوا دارای اهمیت فراوانی است شما تا چه حد در خصوص مبارزه با آلودگی هوای شهر تهران فعالیت انجام دادید؟
طرح زوج و فرد و طرح ترافیک بزرگ از جمله مواردی است که مسئولین برای کاهش آلودگی هوا اتخاذ کردند.اما تردد موتورسیکلت ها به صورت آزاد در کل مناطق شهر آلودگی فراوانی حتی به گفته دکتر حافظی از اعضای شورای شهر تهران تا 8 وسیله نقلیه ایجاد می کند.
تهران پرس:شما تا به چه اندازه شرکت های سازنده موتورسیکلت را مقصر ایجاد آلودگی می دانید؟
بعضا دیده شده برخی از این موتورسیکلت ها در زیرپله های خیابان 17 شهریور تولید می شود و وزارت صنعت و پلیس راهور نیز مسئولیت قبول نمی کند.شرکت های سازنده این نوع از وسائل نقلیه باید در زمینه ساخت موتورسیکلت های سالم و فاقد آلودگی هوا تلاش بیشتری کنند.
خدایا مرا بردار
این روزها دلم را به گوشه ی خلوتی برده ام
تا کمی با خودم خلوت کنم
تا ببینم چرا هر چه دعای فرج می خوانم
برای آمدنت باز هم نمی آیی!!!
تا ببینم چرا هر چه دلم را به تو نزدیکتر می کنم
باز هم تو دورتر از دلم در انتهای غربت ایستاده ای
تا ببینم چرا هر چه نگاهم را به اشک های سوزان فراقت پاک میکنم باز هم تو در نگاه من باران را می خواهی
می دانم مدت هاست در فکرم که من خودم حجاب چهره ی یارم
که من خودم پرده ام برای رویت
دعا کردم ...
خدا را به نام مبارک مهدی اش قسم دادم
خدا را به نام اسم اعظمش خواندم
مگر نه این که باید مثل غریق باشم در روزگار غیبتت
حال به غریقی درمانده می مانم که جز تو ساحل نجاتی برایم نمانده
خواندم خدا را به نام تو
شاید دعایم مستجاب شد به نام مهدی اش
تا مرا که حجاب چهره ی جانم شده ام
از میان بردارد، و تو ظاهر شوی
می دانم تا خودم از روبرویت کنار نروم
تو ظاهر نمی شوی
خدا مرا، این حجاب اکبر روی مولایم را، از روی چهره اش بردار
مولای من چشم به راه ظهور مانده
مولایم را شادمان کن لبخندش را می خواهم
خدایا حجاب چهره ی جان مرا از میان بردار
تا خورشید صورت دلربای مهدی ام ظاهر شود
خدایا تو را به این اشک های بی امانم سوگند
خدایا اجابتی
/* Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-name:"Table Normal"; mso-tstyle-rowband-size:0; mso-tstyle-colband-size:0; mso-style-noshow:yes; mso-style-priority:99; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; mso-padding-alt:0cm 5.4pt 0cm 5.4pt; mso-para-margin-top:0cm; mso-para-margin-right:0cm; mso-para-margin-bottom:10.0pt; mso-para-margin-left:0cm; line-height:150%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-theme-font:minor-fareast; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;}
تبريك به آقاي حسين نوشين و دوستان همنوردشان ( آقاي مجيد ربيع پور و محسن سام دليري) به مناسبت:
اولین صعود زمستانی خط الراس کرما کوه به رستم نیشت
( 17 تا 20 بهمن 1392 )
اين خط الراس شامل: چندين قله بالاي ۴۰۰۰ متر مي باشد و يكي از بزرگترين خط الراس هاي مطرح منطقه تخت سليمان است كه ظاهرا تاكنون صعود زمستانه اي براي اين خط الراس ثبت نشده بود.
مسير صعود: قرارگاه ونداربن- قله كرماكوه(قله ۴۰۲۰ متر) -قله سياه غار(۴۱۸۰ متر)-شير اسپد( ۴۴۱۲ متر)-قله نقارنفار (۴۲۴۰ متر)- قله كالو (۴۴۱۲ متر)-گردنه كلجاران- قله ميش ور (۴۴۶۰ متر)-قله رستم نبشت(۴۵۰۰ متر)- قله تخته رستم(۴۴۴۷ متر)- سرچال-ونداربن
براي ايشان و دوستانشان آرزوي توفيق و سلامتي در تمام مراحل زندگي و كوهنوردي داريم.
گزارش كامل اين صعود ر ا در علم كوه 21 بخوانيد.
بیوگرافی زنده یاد حسین پناهی:
حسین پناهی دژکوه در ۱۳۳۵ در روستای دژکوه از توابع شهرستان کهگیلویه (دهدشت-سوق)در استان کهکیلویه و بویراحمد متولد شد. پس از اتمام تحصیل در بهبهان به توصیه و خواست پدر برای تحصیل به مدرسه ی آیت الله گلپایگانی رفته بود و بعد از پایان تحصیلات برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد. تا اینکه زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است،ولی اینرا هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی، خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد.بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان، نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.حسین به تهران آمد و در مدرسه ی هنری آناهیتا چهار سال درس خواند و دوره بازیگری و نمایشنامه نویسی را گذراند.
پناهی بازیگری را نخست از مجموعه تلویزیونی محله بهداشت آغاز کرد. سپس چند نمایش تلویزیونی با استفاده از نمایشنامه های خودش ساخت که مدت ها در محاق ماند.
با پخش نمایش دو مرغابی درمه از تلویزیون که علاوه بر نوشتن و کارگردانی خودش نیز در آن بازی می کرد، خوش درخشید و با پخش نمایش های تلویزیونی دیگرش، طرف توجه مخاطبان خاص قرار گرفت.
نمایش های دو مرغابی درمه و یک گل و بهار که پناهی آنها را نوشته و کارگردانی کرده بود، بنا به درخواست مردم به دفعات از تلویزیون پخش شد.
در دهه شصت و اوایل دهه هفتاد او یکی از پرکارترین و خلاق ترین نویسندگان و کارگردانان تلویزیون بود.
به دلیل فیزیک کودکانه و شکننده، نحوه خاص سخن گفتن، سادگی و خلوصی که از رفتارش می بارید و طنز تلخش بازیگر نقش های خاصی بود. اما حسین پناهی بیشتر شاعربود. و این شاعرانگی در ذره ذره جانش نفوذ داشت. نخستین مجموعه شعر او با نام من و نازی در ۱۳۷۶ منتشرشد،این مجموعه ی شعر تا کنون بیش از شانزده بار تجدید چاپ شد و به شش زبان زنده ی دنیا ترجمه شده است.
تست زني به شيوه نفرات اول كنكور
آموزش تست زنی به روش مهندسي معكوس و منطق فازي به كمك روشهاي ۷ گانه كشف گزينه صحيح. آيا مي دانيد با زدن حتي يك تست صحيح مي توانيد شانس موفقيت خود را افزايش دهید...
قیمت : 4,800 تومان
آموزش تست زنی کنکور , نکات آموزشی کنکور , روش های تست زنی , تست زنی مهندسی معکوس , آموزش تست زنی صحیح , کنکور داشگاه سراسری , کنکور دانشگاه آزاد , کشف گزینه صحیح در کنکور ,
احسان ونیکوکاری از دیدگاه امام رضا علیه السلام
تعداد صفحات : 2